roshmand

roshmand

چگونه با عشق بنویسیم

rezahashemin rezahashemin rezahashemin · 1403/8/24 12:05 ·

در پست قبل دیدیم چگونه می‌توان از عشق نوشت و در این پست خواهیم دید چگونه می‌توان با عشق نوشت.

بدیهی است راجع‌به  به اشتراک گذاشتن اطلاعات و چیزهای عادی صحبت نمی‌کنیم. از بیان احساسات و انتقال آن‌ها به دیگران میگوییم. کاری به جمله‌ها نداریم چراکه باید به نحوی دست به قلم برد که خواننده از خواندن کلمه به کلمه چنان اشتیاقی درونش غلیان کند که حتی نتواند آن کلمات را با صدای بلند بخواند. احساسی باید برانگیخته شود که مخاطب حتی نتواند سرعت مطالعه را آهسته کند و به خودش اجازه نمی‌دهد به خط بعدی نیم‌نگاهی بیندازد.

تکرار یکی دیگر از عواملی است که باعث می‌شود احساسات خواننده نمایان شوند. دیوانه، دیوانه، دیوانه، دیوانه، دیوانه، دیوانه. عصبانی بودید که این تعداد دیوانه را نثار طرف مقابل کردید ؟ شاید هم می‌خواستید غافلگیری توأم با خوشحالی خود را نمایش دهید؟ بله این نوع تکرار به پاراگراف سرعت می‌بخشد و آن را سریع‌تر به‌پیش می‌برد.

حالا نوبت اغراق است. اگر قصد دارید از این روش استفاده کنید باید مطمئن باشید اغراق به حدی بزرگ باشد که کسی فکر نکند در حال بیان واقعیت هستید. به‌عنوان مثال کِروآک در آثارش چنین می‌نویسد: معلومه که این مردم خمیازه می‌کشند ولی من ندیدم؛  حتماً این ملت حرف بیخود می‌زنند ولی من نشنیدم و معلومه که این آدم‌ها مثل عنکبوت منفجر نمی‌شوند. دلیل اغراق چیست؟ ترسیم صحنه‌ای پرانرژی و شورانگیز. روشی جهت ایجاد وقفه در سنت اصول نگارش و نحو.

زمانی که می‌خواهید اشتیاق و علاقه‌ی خود را به اشتراک بگذارید قانون را فراموش کنید. اصول و سنت را زیر پا بگذارید. اجازه دهید احساساتتان وحشیانه جاری شوند. چه کسی اهمیت می‌دهد شما به معلم کلاس پنجم خود بی‌احترامی کردید؟ همین کافی است تا بدانید چطور یک جمله میتواند فراگیر شود.

چگونه از عشق بنویسیم

rezahashemin rezahashemin rezahashemin · 1403/8/10 11:51 ·

 

عشق، امری اغفال‌کننده و ارزشمند. همان چیزی است که همگی به دنبالش هستیم اما تقریباً می‌توان گفت هیچ‌کس قادر به توصیف آن نیست. محوریت این پدیده با زندگی انسان درهم‌تنیده است، هر زمان که شخصی تلاش کند این امر را در قالب کلمات توصیف کند بایستی به‌دقت بدان توجه داشته باشیم.

چالش اساسی نوشتن از عشق بدین بازمی‌گردد که بسیار انتزاعی است. اگر چنین است پس چطور جبران خلیل جبران بر این مانع بزرگ فائق آمد؟ آن را همچون یک انسان توصیف کرد. برای این مهم، عشق دیگر نوعی از احساسات مبهم نیست بلکه شخصیتی پیچیده است و می‌توانیم آن را ببینیم و با آن تعامل داشته باشیم. به شما اشاره می‌کند، صحبت میکند، خشمگین می‌شود، خوشحال می‌شود و یا نفرین می‌کند.

او طوری از عشق می‌نویسد گویی در حال نوشتن یک متن مذهبی است. کلمات محترمی را بکار می‌گیرد تا بدانید قربانی کردن و رنج کشیدن ارزشمند هستند و عشق را وارد بُعد مقدسی (و معنوی) می‌کند.

در نگاه جبران خلیل جبران، عشق نه خوب است نه بد بلکه ذات متناقضی دارد. به همین دلیل نوشته‌ی او غرق در تضاد هست. خواننده را مجبور به چنگ درچنگ انداختن پرآشوبی با خود عشق می‌کند.

توصیف مستقیم عشق می‌تواند دشوار باشد. چنان حس درگیر کننده‌ای (شاید هم قدرتمندی) است که ظرفیت زبان اعتلا پیدا می‌کند. جبران روح آن را با نوشتن در مورد یک انسان دریافت می‌کند، از زبان مذهبی بهره‌مند می‌شود، و پارادوکس‌های تصویرسازی نمادین را به نمایش می‌گذارد.

معنی زندگی چیست

rezahashemin rezahashemin rezahashemin · 1403/8/3 15:40 ·

بودن در منطقهٔ اَمن بسیار حس خوبی است اما اجازه دهید سؤالی بپرسم و آن اینکه آیا کافی هم است؟ توجه داشته باشید زندگی بدون چالش یا هویت اصلاً رضایت‌بخش نخواهد بود حتی اگر امکانات برای شما فراهم باشند.

هر بار که میگویید "می‌خواهم"، ارزش تقلا چند بار می‌شود. هر بار که "می‌خواهم" را بر زبان جاری می‌کنید "شادی" ظاهری را کنار می‌زنید تا با واقعیت رودررو شوید؛ آغوشتان را برای تجربه‌های پیچیده می‌گشایید. "می‌خواهم" یعنی میل شدید به چیزی پرمعناتر، به تصویر کشیدن تضادی رنگارنگ بین منطقهٔ امن و خشونت بی‌حدومرز زندگی ناقص.

در این جریان تکرار امری اجتناب‌ناپذیر است اما تأثیر آن چیست؟

نمایش دست‌پاچه، فوری و پر آب‌وتاب دیوانگی درباره ضرورت آشوب، ارزش نیاز سیری‌ناپذیر برای زندگی بی‌روح را از بین می‌برد و جایگزین آن امتحانات، دوست داشتن‌ها و از دست دادن‌ها، مخاطرات و پاداش‌ها هستند.

از آنچه فانی است بگذرید. راحتی را کنار بزنید. اجازه ندهید شخصیت شما با کم‌عمقی و راحتی دنیای دیستوپیایی اطراف به زانو درآید بلکه شرایطی ایجاد کنید تا با قابل پیش‌بینی بودن فاصله بگیرید. تکرار همان موسیقی‌ای است که سرود طغیان را تکمیل می‌کند.

زمانی که خواستید در نوشتهٔ خود هیجان را به حد اعلا برسانید جملهٔ ساده‌ای پیدا کنید، بدان ریتم اختصاص دهید و سپس اجازه دهید کلمه‌ها دست در دست یکدیگر نهند و به ایده‌های شما جان بخشند.