roshmand

roshmand

راز جاودانگی

rezahashemin rezahashemin rezahashemin · 1402/7/6 14:28 ·

جریانی را آغاز کنید، راهی را شروع کنید. بنیان‌گذار تغییر باشید، تاریخی را برای تحول و خاص بودن خلق کنید و پایه‌گذار ایده‌هایی باشید که پس از شما هم نتوان حذفشان کرد.

ایده‌ی یک فرد می‌تواند اساس یک عقیده شود. اما نوشتن ...

نوشتن فقط سیاه کردن کاغذ نیست بلکه بذرپاشی نوآوری و دگرگونی است. کمپانی‌های ارزشمند بیلیون دلاری با بیان مأموریتشان آغاز می‌کنند. کشورها بر پایه قانون اساسی گردانده می‌شوند (به جز ...) مذاهب هم کتاب مقدسی دارند. جنگ‌ها با دادن مانیفست و سخنرانی‌ها شعله‌ورتر می‌شوند.

قدرت نوشتن در توصیف چگونگی زندگانی ما نیست بلکه در خلق حکمت پاسخ به این سؤال است: هدف از زندگانی چیست؟. داستان‌های بزرگی را که خوانده‌اید به یاد آورید؛ هدف شخصیت و پلات نیست بلکه درس گرفتن از اخلاقیات است.

کمپانی‌ها اعلام ورشکستگی می‌کنند،کشورها از هم می‌پاشند، مذاهب سست می‌شوند و کتاب‌ها محبوبیت خود را از دست می‌دهند. ایده‌ها هستند که باقی می‌مانند – نوشتن همان به جای گذاشتن یک میراث است.

راز جاودانگی شما در پیشرفت تغییری است که بدان باور دارید. ایده‌ی کوچکی می‌تواند به قدم بزرگی برای یک جامعه، یک نسل، و یا یک مکتب فکری شود.

قدرت به اشتراک‌گذاری ایده‌هایتان را دست کم نگیرید چراکه ایده‌ها بخشی از زندگی‌ای هستند که پس از رفتن شما همچنان به بقای خود ادامه می‌دهند. وقتی پیشگام بودن را برمی‌گزینید، بخشی از وجود شما هرگز از بین نخواهد رفت. ایده‌های شما با تأثیر دائمی‌ای که بر زندگی دیگران می‌گذارند به زندگی خود ادامه می‌دهند.


انتخاب کردیم بنویسیم چون بهش علاقه‌مندیم اما برای گذراندن روزگار نیاز به پول داریم. شما با نوشتن و یا فروش نوشته‌هایتان کسب درآمد نمی‌کنید مگر اینکه چند صد خواننده داشته باشید که حاضر باشند برای خواندن نوشته‌های شما پول پرداخت کنند.

پس بهتره در کنار نوشتن حرفه‌ی درآمدزایی هم داشته باشید. مثال؟ شما برای نوشتن نیاز به تحقیق دارید پس در کنارش نسبت به مواردی هم پرس‌وجو کنید که توانایی ارائه داشته باشند. این کار توانایی و سرعت شما در یافتن مطالب رو افزایش میده. نحوه کار کردن با ابزار هم بهبود پیدا می‌کند.

شاید هم دبیر هستید و دانش‌آموزان شما در رده‌های سنی مختلفی هستند. پس شما به این درک رسیده‌اید که چگونه اطلاعاتتان را برای افراد مختلف تشریح کنید که به‌راحتی متوجه شوند. این قضیه علاوه بر کمک به ارتقای سخنوری شما، توانایی نگارش شمارو هم به‌صورت چشمگیری بهبود می‌بخشد.

طراحی بلدید؟ با دانشی که نسبت به نوشته‌ی خود دارید میتونین طرحی بزنید که به فروش نوشته‌ی شما کمک کند.

شغل شما رابطه‌ی مستقیمی با بهبود مهارت‌های شما در نوشتن دارد. در دنیای ایده آل شما این شغل رو دارید و هرروز هم می‌توانید بنویسید و پاک کنید تا به نتیجه‌ی دلخواه برسید. اما اگر روراست باشیم ما در دنیای ایده آل زندگی نمی‌کنیم.

مسئولیت‌هایی که بر عهده داریم و چالش‌های هرروزه باعث میشه حتی تا چند روز نتونیم به نوشته‌مون سر بزنیم پس باید دنبال انگیزه‌ای باشیم که مارو بکشونه سرِ کار. این انگیزه میتونه پول باشه، میتونه شهرت باشه میتونه یک عکس یا حتی یک آهنگ باشه. یک چیزی باید باشه تا شمارو به سمت نوشتن بکشونه.

شاید فکر کنید حتی وقت غذا خوردن هم ندارید ... پس بهتره موقع خوردن هم بنویسید و فکر کنید یا شاید هم موقع خوردن هم فکر کنید و بنویسید ... هر انسانی یک شخصیت خاص دارد و نوشته‌ی شما محصول شخصیت و تفکر شما ... در نتیجه خوانندگان شما هم خاص خواهند بود. خودتان را درگیر قوانین و اصول و برنامه نکنید تا نوشته‌ی شما برایتان پول‌ساز شود.

تصور کنید برای مسابقه‌ای از شما می‌خواهند یک داستان کوتاه عاشقانه بنویسید شما هم انجام می‌دهید و برنده عناوین گوناگونی می‌شوید، اما بعدها ایده‌هایی برای تبدیلش به رمان به سراغتان می‌آیند، نباید خود را محصور کنید که چون این شخصیت‌ها بودند داستان برنده شد، نه بیایید شجاعت به خرج دهید و شخصیت اول رو حذف کنید.

گذر زمان نشان می‌دهد چیزی که برای شخص دیگر می‌تواند یک شکست به حساب بیاد برای شما پیروزی بزرگ باشد. شمای نویسنده باید بدانید که ارزش شما با تعداد خوانندگان مشخص می‌شود نه با تعداد دنبال‌کنندگان فیس‌بوک و اینستاگرام و توییتر.

شاید هم بخواهید نوشته‌ی خود رو در اختیار منتقدی قرار بدید تا اثر خودتون رو مورد ارزیابی قرار بدید، البته که کار خوبیه اما اجازه ندهید اصل داستان شما از بین برود. منتقد به شما کمک میکنه انتظارات خواننده را تشخیص دهید. شما داستان خود را خلق می‌کنید. با سبک و لحنی خاص آن را پیش می‌برید. اگر نتوانید نظر خواننده رو جلب کنید تا به قدرت شما در داستان‌گویی ایمان بیاورد: شما خواننده را از دست می‌دهید = شکست.

منتقد خوب، نقاط قوت و ضعف شما در نوشتن و داستان‌سرایی رو مطرح میکنه و این چیزی هست که شما به رشد خودتان به‌عنوان یک نویسنده نیاز دارید.

نویسندگی نیاز به تعهد دارد. چیزی که خوانندگان وفادار شما انتظار دارند. نویسندگی وقت‌گیر است. نویسندگی نیاز به قربانی کردن دارد. نویسندگی شما را یک شبه پولدار نمی‌کند.

خود را غرق در نویسندگی کنید چراکه بهتر از نوک پا زدن به آن است که آیا گرم است یا سرد؟ هیچ اشکالی ندارد این‌قدر اشتباه کنید تا نحوه‌ی صحیح نوشتن و داستان‌گویی خودتان را پیدا کنید. اما همیشه با خودتان صادق باشید.


وقتی روی این پست کلیک کردید تا مطالعه‌اش کنید به احتمال خیلی زیاد تصمیم گرفتید وبلاگی برای خودتان راه بیاندازید. شاید همین الان هم یک بلاگر باشید شاید هم بخواهید برای اولین بار دست به این کار بزنید اما شروع این کار با شک و تردید ِ زیادی همراه هست.

حتماً سؤالات بسیاری دارید که به دنبال جواب آن‌ها هم هستید اما اگر از من بپرسید فقط یک سؤال هست که بالاترین میزان اهمیت رو دارد.

قبل از اینکه وبلاگ خودتان رو استارت بزنید لطفاً این سؤال رو از خودتان بپرسید:

آیا این کار رو برای سود رساندن به شخص دیگری انجام می‌دهید؟

البته که هیچ اشکالی ندارد بلاگری رو برای کسب سود شخصی راه‌اندازی کنید اما امکان نداره دست به استارت وبلاگ بزنید و به فکر مخاطبتان نباشید.

شاید بگید:"من که مخاطبی ندارم – کسی وبلاگ من رو نمیخونه". شما هرگز نمیدونید کسی که به مانیتورش (کوچک یا بزرگ) نگاه میکنه دقیقاً داره چه چیزی رو میبینه. کسی که نمی‌شناسیدش در حال مطالعه‌ی نوشته‌ی شماست حالا شاید آماری که دریافت می‌کنید حتی به صفر نزدیک باشه.

من کاملاً موافق راه‌اندازی وبلاگ هستم، اگر به منظور تخلیه فکری یا گفتن حرفاتون وقتی جایی برای شما نیست باشه. اما اگر وبلاگ می‌زنید تا به درآمد برسید ، مشهور بشید و یا هر هدف دیگری که دارید – بهتر اینکه مخاطبین خودتان رو اولین اولویت و ارجحیت خودتان قرار بدید. اگر این کار انجام نشه به هیچ هدفی نمی‌رسید.

مخاطبین رو در بالاترین ارجحیت بذارید تا خیلی زود متوجه بشید افرادی هم هستند تنها چیزی که براشون اهمیت داره مطالعه نوشته‌های شماست و با کمی گذشت زمان، نوشته‌های شما که فکر می‌کردید کسی نگاهشون هم نمیکنه حالا به روتین یک سری افراد تبدیل شده و این وظیفه شماست تا این روتین رو مداوم، جذاب و مفید نگه دارید (اگر به دنبال جامعه مخاطب بزرگ‌تری هستید).

ولی راستش خواننده‌های شما برای شخص خودتان ارزشی قائل نیستند بلکه اون‌ها بیشتر به فکر خودشان هستند که مطالب شما رو میخونن. از این اصل دور نشیم که شما به دنبال رشد وبلاگ خودتان هستید تا به اهدافی که برای خودتان مشخص کردید برسید. اما نباید مهم‌ترین بخش وبلاگ نویسی رو دست‌کم بگیرید: افرادی که براشون می‌نویسید. خوانندگانی که به دنبال آموختن، کسب اطلاعات، سرگرم شدن یا هر چیز دیگری هستند. آن‌ها اولویت شما هستند. حالا آن‌ها به زندگی شما تبدیل می‌شوند. اگر شما به نفع آن‌ها مطلبی نمی‌نویسید اصلاً نباید وبلاگی داشته باشید.

خب شاید یکی الآن بپرسه من هم میتونم داستان‌های کوتاه یا اشعارم رو پست کنم؟ بله! شما در تلاش هستید تا افراد بیشتری اثر شما رو مطالعه کنند، اما شما چیزی به مردم می‌دید برای مطالعه، شما باعث رشد میزان مطالعه می‌شوید. (اگر صحیح است عدد 1 را فشار دهید).

نظرتان راجع‌به انتشار تجربه‌هاتون چیه؟ البته که اگر به قصد انگیزه بخشیدن و یا الهام دادن به افراد باشه من کاملاً موافقش هستم.

هر چیزی که پست می‌کنید باید باید باید به نفع خواننده‌تون باشه. شاید وبلاگ شما روزی هزاران خواننده نداشته باشه اما باید صفحات اندکی اما جذاب و مفید در میان انبوهی از وبلاگ‌ها و سایت‌هایی باشه که همگی از شما مشهورتر هستند. اما بدانید تا زمانی که خواننده را اولویت خود قرار می‌دهید رشد وبلاگ شما هرگز متوقف نخواهد شد. زمان بگذارید و پاسخ خوانندگان خود را بدهید. اگر متوجه چیزی نشده‌اند راه‌حل بدید آن‌قدر این کار را انجام دهید تا بر اون مسئله تسلط پیدا کنند. بخواهید که خواننده‌ی شما فرد بهتری باشد. تمام تلاشتان بر همین اصل استوار باشد.

اگر جامعه مخاطبی را هدف قرار دادید، اگر میخواهید به اشخاصی به روشی کمک کنید، وبلاگ نویسی برای شماست نه نوشتن. یادتون باشه.

برگردانی از مگ داول