roshmand

roshmand

ترکیب‌گر باشید

rezahashemin rezahashemin rezahashemin · 1402/9/20 15:23 ·

تابه‌حال شده بخواهید کاری شروع کنید اما به خودتان بگویید "این کار را کس دیگری انجام داده" و همین باعث بشه بیخیال ادامه‌ی راه بشوید؟ چرا باید ترس از اولین نبودن مانع از آغاز نوشتن و یا شروع به کار شما باشه؟ تلاش برای اولین و اصلی بودن بیهوده است چون دیگر ایده‌ی اصلی وجود ندارد. به هر چیزی که روی این زمین فکر کنید مطمئن باشید شخصی یا بدان فکر کرده یا شجاعت انجام دادن آن را داشته است.

شاید این حرف بهتر باشد که خلاقیت بدین معنی نیست که ایده‌های کاملاً جدید داشته باشید بلکه توانایی ترکیب ایده‌های موجود سودمندتر است. به قول مارک تواین، امکان ندارد ایده‌ی جدیدی داشته باشید و تبدیل ایده‌های قدیمی به نگرشی نو همان چیزی هست که خلاقیت می‌نامیم.

ابرها را در نظر بگیرید که با بخار شدن آب در جو زمین پدید می‌آیند، حال هر آن چیزی که به دنبال خلق آن هستید درون ذهن شما گویی شناور است. ایده‌ها تغییر شکل می‌دهند، کوچک می‌شوند یا وسعت پیدا می‌کنند و نهایتاً نمایی از پتانسیل شما هستند. می‌توانند گمراه‌کننده باشند و الهام آن مانند قطرات باران در اقیانوس گم شوند. اینجاست که ایده‌ی جدیدی وجود ندارد و همیشه می‌توان از ایده‌ها ترکیب نویی به دست آورد.

هنری فورد معتقد است چیز جدیدی خلق نکرده است بلکه کشفیات دیگر افراد که قرن‌ها کار کرده بودند را اسمبل کرد.

شاید این مورد جالب‌تر باشد که "الهاندرو" اثر لیدی گاگا با قطعه‌ی ویولنی ساخته‌ی ویتوریو مونتی آغاز می‌شود و در هم می‌آمیزد.

اجازه بدید از پابلو پیکاسو بگم که بسیار تعجب‌برانگیز است: هنرمندان خوب قرض می‌گیرند هنرمندان عالی به سرقت می‌برند.

همان‌طور که بخار آب به ابر تبدیل می‌شود خلاقیت هم نتیجه‌ی ترکیب ایده‌های موجود به روش‌های نو است. این خلاقیت شماست که باید از پس ایده‌ها بربیآید.

دستان گره‌گشا

rezahashemin rezahashemin rezahashemin · 1402/9/2 10:53 ·

یکی از رایج‌ترین موانعی که پیشِ روی ذهن خلاق هست وجود انبوهی از ایده‌ها و دغدغه‌هاست. این ذهن‌ها به هنگام نیاز نمی‌توانند خودشان را بروز دهند و درخشان بودن ایده هم به این قضیه کمکی نمی‌کند.

نوشتن به‌مانند یک دست توانمند هست که گره‌های کور ذهنی را باز می‌کند. هر جمله‌ای که نوشته می‌شود نخ‌های گره را به آرامی می‌کشد تا بالاخره متوجه مانع اصلی شود. پس از گشودن گره، کلمه‌هایی که بر روی کاغذ می‌آیند می‌توانند ایده‌ی اصلی و ناب شما را به نثری خواندنی تبدیل کنند.

نوشتن، تمرین گره‌گشایی فکر است، کجای ذهن آشفته است و تشخیص محل اتصال ایده‌ها یا تفکیک‌شان. تفکر روشن‌تر برآمده از به‌کارگیری از دستان شماست: نوشتن. چه گره‌هایی باعث می‌شوند ایده‌هایتان را نتوانید به داستان تبدیل کنید؟ کدام‌ نخ‌ها این‌قدر بد به هم تنیده‌اند که نمی‌توانید جمله‌های خود را پایان ببخشید؟ چه پایانی نامفهوم است که شما را از ختم پروژه‌ی آگاهی‌بخش‌تان بازمی‌دارد؟ بنویسید تا گره‌ها باز شوند.

می‌خواهید بدانید چقدر خوب می‌توانید خود را بیان کنید؟ ببینید چقدر خوب توانایی نوشتن دارید؟ نخ‌ها اگر منجر به گره‌ی کور شوند به چه دردی می‌خورند؟ با دستان‌تان فکر کنید و این‌قدر بنویسید تا گره‌ی کوری مانع راه ایده‌پردازی‌های شما نباشد.